نمایشنامه کوتاه : قفل و کلید
پرده بالا می رود . صحنه دربی بزرگ ... که قفلی طلایی دارد و کلیدی که قدم می زند
قفل : من چنین اجازه ایی رو نمی تونم بدم
کلید : مگه عیبی داره
قفل : تو از من چیزی رو می خوای که وقتش نرسیده
کلید : چقدر سخت می گیری . مگه وقت و بی وقت داره
قفل : ( ناراحت )بله
کلید : حالا چرا ناراحت میشی
قفل : خیلی پیله ایی
کلید : گفتم شاید دوست داشته باشی
قفل : من یک قفل اشرافیم
کلید : آهان پس بحث سر اشرافیت ..
قفل : هر جور دوست داری فکر کن
کلید : میشه بفرمایید پس بنده چکاره هستم
قفل : یک کلید ساده
کلید : چون ساده ام پس هیچی
قفل : برو بزار راحت باشم
کلید : یعنی هیچ وقت دوست نداری باز بشی
قفل : به موقع
کلید : شاید موقعش الان باشه
قفل : اربابم بهتر میدونه
کلید : ضرر میکنی ...
قفل : چطور ؟
کلید : آخه معلوم نیست کسی مهربونتر از من واسط پیدا بشه
قفل : چه از خود راضی
کلید : تو هم چه مغرور .. فکر کردی اربابت همش میذاره روی این در شیک باشی
قفل : فعلا که جام راحته
کلید : آره ... صدتا قفل تا به حال عوض کرده
قفل : (گرفته ) جدی میگی
کلید : کاش لاشهاشون بود .. حیف میاندازن تو سطل آشغال
قفل : یعنی منم ...
کلید : شک نکن
قفل : پس چرا تو عوض نمیشی .. هر قفل یک کلید داره ... ( فکر ) راستی کلید های من کجاست
کلید : دست آدما .. همون صاحبت
قفل : پس لزومی نداره من با تو غریبه حرف بزنم
کلید : می تونم نجاتت بدم
قفل : از اینجا برو خوبیت نداره
کلید : همه این در ها و قفلها منو می شناسند تازه وارد .. سماجت نکن ... باید واسه یکبار هم که شده تنت بمن بخوره
قفل : برو گم شو .. داد میزنم ها
کلید : بزن .. فقط اعصاب در رو خورد میکنی ... خدانکنه اونم عصبانی بشه
قفل : برو گمشو
(( سکوت ))
کلید : میدونی من شاه کلیدم
قفل : برام مهم نیست
کلید : باشه من میرم .. اما خودت خواستی
قفل : چی رو
کلید : کلیدها بی معرفتن .. چون همراه آدمهای بی معرفت میرن .. شاید دگه بر نگردند
قفل : این اتفاق افتاده ؟
کلید : خیلی ..
قفل : پس چرا تو گم نمیشی
کلید : گم نمی شن .. نامردن
قفل : خب چرا تو نامرد نیستی ؟
کلید : من شاه هستم .. شاه هم هیچ وقت نامرد نیست .. آخه نباید باشه .. جایگاه من خیلی بالاست
قفل : اگه اونا بدست آدما هستن .. پس تو بدست کیا هستی ؟
کلید : آدمهای با معرفت .. با مرام ... اونایی که با من خیلی کار دارن ...
(( سکوت ))
کلید : چی شد سکوت میکنی ؟
قفل : با تو بودن هم برام فرقی نمیکنه .. چون آخرش میاندازنم تو آشغالی ... چقدر من بدبختم
کلید : به همین خاطر میگم .. بیا با هم باشیم .. حتی واسه مدت کمی .. فارغ از هر دردی و غمی
قفل : من دست بخورم دگه رفتم
کلید : خیلی وقته دست خوردی
قفل : این خیانته
کلید : نکنی اونا می کنن
قفل : نمی دونم .. نمی دونم
کلید : حداقل من باهاتم .. اجازه نمی دم بهت سخت بگذره
قفل : نمی دونم
کلید : می خوای فکر کنی
قفل : می خوای بری ؟
کلید : هر چی تو بگی
قفل : می ترسم
کلید : من کنارتم
قفل : بیا نزدیک تر .. می ترسم
کلید : اومدم ...
قفل : کسی نینه
کلید : کسی نیست .. اینجا همش خلوته ... خیابان آرامه ..
قفل : آه
و پرده میافتد
نظرات شما عزیزان:
سایت خوب وجالبی داری
خوشهال میشم به من سر بزنیو نظرتو هم بگی
با تبادل لینک چه طوری؟