https://sevinkala.ir لطیفه های انگلیسی همراه با ترجمه فارسی خنده دار/ لطیفه ها به روز شدند
دنیا دانلود
دنیا دانلود

 

 

نظر هاوپیشنهادها خصوصی خودتونو به سامانه پیامک
09031960433

درمیان بذارید

 

با نظر دادن در این پست مارا خوشحال کنید
 
 
آدرس سایت دوم و اصلی ما همراه با جوایز کلیک کنید

لطفا نظربدین ماروخوشحال کنید

فقط این وب سایته که به طورکامل لطیفه های انگلیسی  قرار داده

 

تخفیف بارون سوین کالا از دست نده تا 60 درصد تخفیف کلیک کنید.

به همراه قرعه کشی ماهانه

 لطیفه ها به روزشدند


خداوند انسان را آفرید و به او گفت:

: God created man and then told him

 

هر گوشه از زمین را که بگردی میتوانی رویای ایده آل خود را پیدا کنی .

 

. Wherever in the world you wander about, you may find your ideal dream

 

آنگاه بود که خداوند زمین را گرد آفرید .

 

! Then he created the world globe-shaped

 

.........................................................................................................................................................

 

از یک بچه پرسیدند :

 

 : A kid was asked

 

آن چه موجودی است که به ما گوشت، شیر، ماست، کفش و لباس میدهد؟

 

“.Name the creature who gives us meat, milk, yoghurt, shoes and clothes”

 

بچه گفت : پدرم .

 

The kid replied : ”My daddy

 

کامل ترین پکیج آموزش غیر حضوری نقاشی روی پارچه ارسال به سراسر کشور(کلیک کنید) 

 

قای بینز با همسرش به پیك نیك رفتند .

.Mr. Beans and his wife went on a picnic

همسرش پیشنهاد کرد : بیا زیر اون درخت بنشینیم .

“.His wife suggested, “Let’s settle under the tree over there

آقای بینز مخالفت کرد و گفت:

:Mr. Beans disagreed and said

“نه ! همین وسط جاده امن تره! زود قالی را بینداز!”

!No!Right here in the middle of the road is more secure! Set the rug!Hurry up

همسرش گفت: آخر اینجا ممکن است ماشین به ما بزند !

“!His wife said, ”But here a car might strike us then

ولی آقای بینز با اصرار وسط جاده قالی را پهن کرد

However Mr. Beans urged and they set the rug there

و دو نفری وسط جاده نشستند !

!and they, together, sat on the rug in the middle of the road

کمی بعدیک كامیون به طرفشان آمد و مرتب بوق زد،

,A little while later, a truck approached and horned constantly

اما آنها از جایشان تكان نخوردند. راننده كامیون هم فرمان را پیچانید و به درخت خورد .

.but they didn’t care to move!So the driver turned the role and struck the tree

آقای بینز گفت: دیدی گفتم وسط جاده امن تر است !

.He said:“You see I was right to say it’s more secure in the middle of the road

اگر زیر آن درخت نشسته بودیم حالا هر دوی ما مرده بودیم!

.Had we settled under the tree, we ‘d both have been struck dead now

 

....................................................................................................................................................

ک روز یک دروغگو یک دروغگوی دیگر را دید و به او گفت:

,A liar once met another liar and told him

 

من به شکار رفتم و هفت خرگوش و پنج آهو و سه شیر گرفتم.

 

”.I went hunting and caught seven rabbits , five stags and three lions”

 

دومی گفت فقط همین!

 

“!?The second liar claimed, ”Only this much

 

او هم گفت: مگر با یک تیر بیشتر از این می شود شکار کرد!

 

?The liar hunter said, ”Is it possible to hunt more than this

 

تازه تفنگ هم نداشتم !

 

“!?By the time I didn’t even have guns

 

.........................................................................................................................................................

 

 

در یک مسابقه شرط بندی اسبدوانی

 

In a horse race betting

 

آقای بینز صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرط بندی كرد

 

Mr. Beans bet one thousand dollars on the horse No.28

 

و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.

 

.and he happened to win the bet

 

مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید:

 

,The man in charge of the competition asked him

 

چطور این همه پول را روی اسب شماره 28 شرط بندی كردید؟

 

“?How dared you to bet so much money on the horse No. 28”

 

او گفت:دیشب درخواب می دیدم كه دائما جلوی چشمهایم عدد 6 و عدد 2 میآید .

 

“.Last night, I constantly had the numbers 6 and 2 in my dreams.” he replied

 

مسئول برگزاری مسابقه پرسید : عددهای 6 و 2 چه ربطی به 28 دارند ؟

 

“.Well, what’s the logic sense to these numbers?” asked the man in charge

 

آقای بینز هم گفت: مگر شش تا هشت تا 28 تا نمی شود؟!

 

“.And Mr. Beans answered, “ 6 multiplied by 2 is 28, isn’t it

 

 

آدرس سایت دوم و اصلی ما همراه با جوایز کلیک کنید

 

کامل ترین پکیج آموزش غیر حضوری نقاشی روی پارچه ارسال به سراسر کشور(کلیک کنید) 

 

 

 

به آقای بینز گفتند : یه میوه خوشمزه، آبدار و شیرین نام ببرید ؟

 

.Someone asked Mr. Beans to name a delicious sweet, juicy fruit

 

او پاسخ داد : خیار !

 

“.He said, “Cucumber

 

به او گفتند : خیار کجا آبدار و شیرین است ؟

 

“?The guy said, “How comes that cucumber is juicy and sweet

 

آقای بینز هم پاسخ داد :

 

,And Mr. Beans replied

 

آن را با یک فنجان قهوه شیرین بخورید ، آنوقت یقینا” نظرتان عوض می شود .

 

“! Have it with a cup of sweet coffee ! Then your taste certainly changes”

 

 

....................................................................................................................................................

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

If Ur World is spining Round & Round ...& Round .....

 

Your heart is beating fast.

 

Do U think its Love?

 

Na munna na its called high B/P.

 

اگه دنیا دور سرت چرخید و چرخید و چرخید.....

 

قلبت تندتند زد.

 

آیا فکر میکنی که عاشق شدی؟

 

نه نه ، فشار خونت بالاست!

 

 لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن

 

What happened 2 Ur mobile?

 

I was trying 2 call you but i got this msg:

 

Welcome 2 jungle network , D monkey U r trying 2 call is on tree PLZ try later.

 

گوشیت چه بلایی سرش اومده؟

 

من میخوام بهت زنگ بزنم ولی همش این پیامو دریافت می کنم:

 

به شبکه جنگل خوش آمدید ، میمون مورد نظر بالای درخت می باشد لطفا بعدا شماره گیری فرمایید!

 

 لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن

First the engagement ring ,                                                  

Then the wedding ring ,

 

Then the suffering.

 

اول حلقه ی نامزدی ،

 

بعد حلقه ی ازدواج ،

 

بعدش مصیبت و گرفتاری.

 

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

I m a killer . i kill peaple for money.                                            

But you are my friend.

 

I KILL YOU FOR FREE.

 

من یه قاتلم ، مردمو به خاطر پول می کشم.

 

اما تو که دوستم هستی.

 

من تو رو مجانی می کشم.

 

 

 

 

 لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن

 

God made man and then rested.
god made women and then no one rested.

 

خدا مرد رو افرید و استراحت کرد.
خدا زن رو آفرید و بعدش هیشکی استراحت نکرد.

 

 

 

 

Why do couples hold hands during their wedding day????....

 

It is just a formality , like 2 boxers shaking hands b4 the fight begins!

 

چرا زوج های جوان هنگام جشن عروسیشون دستهای همو میگیرند؟

 

فقط واسه تشریفاته ، مثل 2 بوکسور که با هم دست می دند بعدش شروع می کنند به دعوا کردن!

 

 

 

 

Husband asks : Do you know the meaning of WIFE.

 

It means : Without Information Fighting Everytime!

 

WIFE says : No , it means:

 

With Idiot For Ever.

 

مرد میپرسه : آیا می دونی معنی زن چی میشه؟

 

میشه : هرلحظه بدون دلیل دعوا کردن.

 

زن میگه : نه معنیش میشه:

 

با یه احمق واسه همیشه زندگی کردن.

 

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

 

Without Love ----- dayz are

 

Sadday

 

Moanday

 

Tearsday

 

Wasteday

 

Thirstday

 

Frightday

 

Shatterday ------- so be in Love everyday

 

روزهای هفته بدون عشق

 

روز غم ( یکشنبه )

 

روز ناله و زاری ( دوشنبه )

 

روز گریه ( سه شنبه )

 

روز از دست رفته ( چهارشنبه )

 

روز عطش ( پنج شنبه )

 

روز ترس ( جمعه )

 

روز از بین رفتن ( شنبه ) ------- پس هر روز عاشق باش.

 

 

 

Time will always fly , but our Love will never die. Keep in touch and remember me.

 

زمان همیشه می گذرد ، اما عشق ما هرگز نمی میرد. بیا باهم باشیم و مرا به یاد بیاور.

 

 

When time comes for U to give Ur heart to someone , make sure U select someone who will never break Ur heart , CUZ broken heart has never spare parts.

 

وقتی زمانی رسید که تو خواستی قلبت رو به کسی بدی ، مطمئن باش کسی که انتخاب می کنی قلبت رو نمی شکنه ، زیرا قلبهای شکسته جایگزینی ندارند.

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

 

 

I am going to write on all the bricks:
I MISS U
and i wish that one falls on Ur head , so that U knows how it hurts when U miss someone special like U.

 

من میخوام روی دیورا آجری بنویسم  :
من تو رو فراموش کردم.
و ای کاش یکی از آجرها بخوره توسرت ، تا بفهمی که چقدر دردناکه که کسی رو فراموش کنی مخصوصا کسی مثل تو .

 

 

لطفا نظربدین

If 10 peaple care 4 U , one of them is me.

 

If 1 persion cares 4 U that would be me again ,

 

If no 1 cares 4 U that means i m not in this world.

 

اگه 10 نفر باشند که نگرانتند ، یکی از اونا منم.

 

اگه یه نفر هست که نگرانته بازم منم.

 

اگه کسی نباشه که نگرانت باشه بدون که من تو این دنیا نیستم.

 

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

 

I m feeling so happy , do you Know why?

 

BCUZ i m so Lucky , do you know how?

 

BCUZ god Loves me , Do you Know how?

 

BCUZ he gave me a gift , Do you Know What?

 

Its U my Love.

 

من احساس شادی می کنم ، اگه گفتی چرا؟

 

چون من خوش شانسم ، اگه گفتی واسه چی ؟

 

چون خدا منو دوست داره ، اگه گفتی چرا؟

 

چون به من یه هدیه داده ، اگه گفتی چیه؟

 

اون تویی عشق من.

 

 

کامل ترین پکیج آموزش غیر حضوری نقاشی روی پارچه ارسال به سراسر کشور(کلیک کنید) 

 

 

 

 

1st time i saw U i was scared 2 touch U.

 

1st time i touch U i was scared 2 kiss U.

 

1st time i kiss U i was scared to Love U.

 

But now that i Love U i m scared 2 lose U!

 

اولین باری که دیدمت ترسیدم بهت دست بزنم.

 

اولین باری که بهت دست زدم ترسیدم ببوسمت.

 

اولین باری که بوسیدمت ترسیدم که عاشقت بشم.

 

اما حالا که عاشقت شدم می ترسم که از دستت بدم.

 

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

 

If I were a tear in Ur eys i wood roll down onto Ur Lips.

 

But if U were a tear in my eye i wood be afraid 2 Lose U!

 

اگه من یه قطره اشک تو چشات بودم به طرف لبهات سرازیر می شدم.

 

ولی اگه تو اشک بودی تو چشام می ترسیدم که از دستت بدم.

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

Jack was attending the funeral service of the richest man in the city.
Beacause he was weeping bitterly, a man asked sadly, " was the deceases one of the dear relatives? "No" said jack.
" Then why are you crying?" asked the stranger. " Because I'm not one of the relatives," answered jack.

جک به مراسم تشییع جنازه ثروتمندترین مرد شهر رفته بود. چونکه او زارزار می گریست ، مردی با تاثر از او پرسید. " آیا متوفی از بستگان عزیز شما بود؟"
جک گفت ، " نه "
آن غریبه پرسید : " پس چرا دارید گریه می کنید؟ "
جک پاسخ داد ، " چون که یکی از بستگانش نیستم.

لطفا نظربدین نظرات بدون تاییدنمایش داده مبشن  

A farm boy accidentally overturned his wagonload of corn in the road. The farmer who lived nearby came to see what had happened. " hey boy " , he called out, " forget your trouble for a moment and come on in and have dinner with us. Then i will help you get the wagon up."

" that is very nice of you", the boy answered , "But i don't think Pa would like me to do it."
"Oh, come on, son," the farmer insisted. "Well, okey," the boy finally agreed. "But pa won't like it." After a hearty dinner , the boy thanked his host. " I feel a lot better now , but i know pa is going to be upset."

" I don't think so," said the neighbour . " By the way, Where is your pa?"
" He is under the wagon."

پسر روستایی واگن پر از ذرت خود را در جاده سرنگون کرد. کشاورزی که در آن نزدیکی زندگی می کرد ، آمده بود تا ببیند چه اتفاقی افتاده. او با صدای بلند گفت : آهای پسر ، ناراحتی هایت را فراموش کن و به خانه ما بیا و شام را با ما صرف کن. بعد من کمک می کنم که واگن را راست کنی.
پسر جواب داد: شما خیلی لطف دارید ، ولی فکر نمی کنم بابام بخواهد من این کار را بکنم.
کشاورز با اصرار گفت : آه بیا برویم پسرم.
بالاخره پسر موافقت کرد و گفت: بسیار خوب ، باشد ، ولی بابام دوست ندارد.
بعد از شام صمیمانه ، پسر از میزبانش تشکر کرد و گفت : حالا حالم
خیلی بهتر شده ، اما می دانم بابام واقعا عصبانی خواهد شد.
همسایه گفت : من فکر نمی کنم ، راستی بابات کجاست؟
" او زیر واگن است."

 

Wonderful Night

“We are going to have a wonderful time tonight, honey” said the young man to his fiancée as he greeted her in the living-room of her parents’ home. “I have three tickets to the theater.” “But why do we need three tickets?” asked the truly beautiful girl. “Simple,” said he “They are for your mother, father, and brother.”

شب بی نظیر

مرد جوان در حالی که در اتاق نشیمن منزل نامزدش خوش آمد گویی می شد، به او گفت: «امشب اوقات خوش و بی نظیری خواهیم داشت، عزیزم. من سه بلیت برای تئاتر دارم.» دختر حقیقتا زیبارو پرسید: «اما چرا ما باید به سه عدد بلیت نیاز داشته باشیم؟» جوان پاسخ داد: «خیلی ساده است! بلیت ها برای مادر، پدر و برادرت هستند.»

 

Ticket Please

Three engineers and three accountants are traveling by train to a conference. At the station, the three accountants each buy tickets and watch as the three engineers buy only a single ticket. “How are three people going to travel on only one ticket?” asks an accountant. “Watch and you’ll see,” answers an engineer. They all board the train. The accountants take their respective seats but all Three engineers cram into a restroom and close the door behind them. Shortly after the train has departed, the conductor comes around collecting tickets. He knocks on the restroom door and says, “Ticket, please.” The door opens just a crack and a single arm emerges with a ticket in hand. The conductor takes it and moves on. The accountants see this and agree it is quite a clever idea. So after the conference, the accountants decide to copy the engineers on the return trip and save some money. When they get to the station, they buy a single ticket for the return trip. To their astonishment, the engineers buy no tickets at all. “How are you going to travel without a ticket?” says one perplexed accountant. “Watch and you’ll see,” answers an engineer. When they board the train the three accountants cram into a restroom and the three engineers cram into another one nearby. The train departs. Shortly afterward, one of the engineers leaves his restroom and walks over to the restroom where the accountants are hiding. He knocks on the door and says, “Ticket please.”

بلیط لطفا!!!

سه مهندس و سه حسابدار برای شرکت در یک کنفرانس با قطار به سفر می روند. در ایستگاه، حسابدارها می بینند که آن سه مهندس، فقط یک بلیت می خرند. یکی از حسابدارها می پرسد: «چگونه شما سه نفر می خواهید با یک بلیت مسافرت کنید؟» یکی از مهندس ها پاسخ می دهد: «ببین و تماشا کن!» همگی سوار قطار می شوند. حسابدارها در صندلی خودشان می نشینند، اما هر سه مهندس در یکی از دستشویی ها می چپند و درب را پشت سرشان می بندند. اندکی پس از حرکت قطار، رئیس قطار در حال جمع آوری بلیت ها پیدایش می شود. او درب دستشویی را می زند و می گوید: «بلیت، لطفا.» درب فقط اندکی باز می شود و یک دست که بلیت را نگاه داشته از شکاف در خارج می شود. رئیس قطار بلیت را می گیرد و می رود. حسابدارها این اتفاق را می بینند و قبول می کنند که ایده خیلی زیرکانه ای است. به همین خاطر بعد از کنفرانس، حسابدارها تصمیم می گیرند که در مسیر برگشت از کار مهندس ها تقلید کنند و پول خود را صرفه جویی نمایند. آن ها وقتی به ایستگاه می رسند، فقط یک بلیت برای مسیر بازگشت می خرند. اما در کمال تعجب می بینند که مهندس ها اصلا بلیتی نمی خرند. یکی از حسابدارهای بهت زده می گوید: «چگونه می خواهید بدون بلیت مسافرت کنید؟» یکی از مهندس ها پاسخ می دهد: «ببین و تماشا کن!» وقتی سوار قطار می شوند، سه حسابدار در یکی از دستشویی ها و سه مهندس در یکی دیگر از دستشویی های همان نزدیکی می چپند. قطار حرکت می کند. اندکی بعد یکی از مهندس ها از دستشویی خارج می شود و به سمت دستشویی ای که حسابدارها در آن پنهان شده بودند می رود. درب را می زند و می گوید: «بلیت لطفا.»

 

مادر و دختر

One summer day, when tourists were lining up to enter a stately house, an old gentleman whispered to the person behind him, “Take a look at the little fellow in front of me with the poodle cut and the blue jeans. Is it a boy or a girl!?” “It’s a girl,” came the angry answer. “I ought to know. She’s my daughter.” “Forgive me, sir!” apologized the old fellow. “I never dreamed you were her father.” “I’m not,” said the parent with blue jeans. “I’m her mother!”

 

یک روز تابستانی، وقتی جهانگردان برای وارد شدن به یک خانه با شکوه صف کشیده بودند، یک آقای مسن به آرامی به نفر پشت سر خود گفت: «یک نگاه به کودکی که جلوی من ایستاده و موهایش را مثل سگ های پشمالو آرایش کرده و شلوار جین آبی پوشیده بینداز. معلوم نیست که دختر است یا پسر؟!» شخص مقابل خشمگینانه جواب داد: «آن بچه دختر است. معلوم است که من باید این را بدانم که او دختر است! چون او دختر خود من است.» شخص مسن برای معذرت خواهی گفت: «لطفا مرا ببخشید آقای محترم! من حتی تصورش را هم نمی کردم که شما پدر آن بچه باشید.» شخص عصبانی که شلوار جین آبی هم پوشیده بود گفت: «نه نیستم! من مادر او هستم!»

 

 

Love Text Message
In a day if i have to say ‘i love u’
whenever i remembered u,
i have to say 86400 times per a day….
because u r my one and only love…..
I LOVE U
اس ام اس عاشقانه
وقتی که در روزی که باید دوستت دارم رو بگم
من تو رو فراموش کردم،
من مجبور خواهم بود که ۸۶۴۰۰ بار در روز دوستت دارم رو بگم،
بخاطر این که تو هستی تمام لحظات روز من و تنها عشق من هستی
پس عاشقت هستم.

 

 

 

.
A lady want to see a tarot reader woman who’ll predict her future.
- Leady , I’m sorry to inform you that your husband will die in the near future .
- Don’t tell me things that I already know , tell me if there would be an investigation.
یه خانومی میره پیش زن پیش گو تا از آینده اش مطلع بشه.
- دخترم متاسفم که این خبرو بهت میدم ، شوهرت به زودی میمیره!!
- خانومه میگه : اینو خودم هم میدونستم ، فقط بگو گیر میفتم یا نه!!

 

 

 

Tcher while lecturing , noticed a student sleeping at the back.
Tcher shouts 2 hs neighbor : “ wake him up!”
Neighbor yells : “U put him 2 sleep , so U wake him up.”
معلم هنگام درس دادن متوجه یه دانش آموزی میشه که خوابیده بوده.
معلم به بغل دستیش میگه : “اونو از خواب بیدار کن”
اونم میگه : “شما اونو خواب کردین خودتون هم بیدارش کنین”

 

 

 

Dad : Son, what do you want for your birthday?
Son : Not much dad, just a radio with a sports car around it.
پدر : پسرم ، برای روز تولدت چی میخوای؟
پسر : چیز زیادی نمیخوام ، فقط یه رادیو که اطرافش ماشین اسپورت باشه!!!

 

 

 

Wife: Darling today is our anniversary, what should we do?
Husband: Let us stand in silence for 2 minutes.
زن : امروز روز بزرگیه روز جشن سالگرد ازداجمونه ، چیکار باید انجام بدیم؟
شوهر : بیا ۲ دقیقه ساکت بشینیم.

 

 

 

 

اینستاگرام مارو فالو کنین کنار هم باشیم 

ایدی اینستاگرام  :rasooltavakoliniya

 

 

 

داستان کودکانه  کوتاه خنده دار اسب سواری

 

پسری بود به اسم جیمی که چاق بود. او همیشه به خاطر اینکه چاق بود، ناراحت بود و برای همین تصمیم گرفت که پیش دکتر برود.

 

جیمی به دکتر گفت :

 

من چه طوری می توانم لاغر شوم؟ همه بچه ها در مدرسه من را به خاطر چاقی مسخره می کنند.

 

دکتر به جیمی سفارش کرد که هر روز ورزش کند.

 

بعد از چند روز جیمی دوباره پیش دکتر رفت و گفت با اینکه هر روز ورزش می کنم ولی نه تنها لاغر نشدم ، بلکه چاق تر هم شدم!

 

دکتر سوال کرد:

 

چه جور ورزشی  می کنی؟

 

جیمی جواب داد:

 

من هر روز اسب سواری می کنم، ولی من چاق تر شدم و اسبم لاغرتر شده!

 

دکتر خندید و به جیمی یاد داد چه طوری ورزش کند.

 

 

 

THE HORSE RIDING

 

 

Jimmy was a very fat boy. He always used to be sad because of his obesity. So, he decided to consult a doctor. He said to the doctor, “How can I reduce my weight? Everybody teases me at the school.”

 

The doctor advised him to exercise daily. After few days, he again went to the doctor and complained that despite of exercising, he couldn’t reduce his weight rather, putting on weight.

 

The doctor asked him what exercise he was doing. Jimmy replied, “I go for horse riding everyday. The result is that I gained weight while the horse lostweight.”

 

The doctor laughed and showed him how to exercise.

 
........................................................................................


Classification: Repartee, Men

Mark asked his wife, “What do you love most about me; my tremendous athletic ability or my superior intellect?”

“What I love most about you,” responded Julie, “is your enormous sense of humor.”
دلیل عاشقی

حاضرجوابی، مردان
مارک از همسرش پرسید: «تو بیشتر عاشق کدام خصلت من هستی؟ توانایی بالای ورزشی من، یا هوش و دانایی ممتازم؟»
جولی پاسخ داد: «در مورد تو، آن چیزی که من بیش از همه عاشقش هستم، حس بزرگ بذله گویی توست.»

...............................................................................................................................................
Classification: Repartee, Women and Girls
 
Walking up to a department store’s fabric counter, a pretty girl asked, “I want to buy this material for a new dress. How much does it cost?”

“Only one kiss per meter,” replied the smirking male clerk.

“That’s fine,” replied the girl. “I’ll take ten meters.”

The clerk measured out and wrapped the cloth, then held it out teasingly.

The girl grabbed the package and pointed to a little old man standing beside her. “Grandpa will pay the bill,” she smiled.

صورتحساب

دسته بندی: حاضرجوابی، زنان و دختران
یک دختر زیبارو قدم زنان به سمت پیشخوان فروش پارچه در یک فروشگاه بزرگ رفت و پرسید: «من قصد دارم برای یک لباس جدید این پارچه را بخرم. قیمتش چقدرمی شود؟»
فروشنده مرد با لبخندی پاسخ داد: «فقط یک بوسه به ازای هر متر.»
دختر پاسخ داد: «بسیار خوب. ده متر می برم.»
فروشنده به میزان مورد نیاز از پارچه جدا کرد و بسته بندی نمود و به شکل شیطنت آمیزی در دست نگاه داشت.
دختر بسته را قاپید و به پیرمردی ریز اندام که کنارش ایستاده بود اشاره نمود و لبخند زنان گفت: «پدر بزرگ صورتحساب را می پردازد.» 

............................................................................................................................................

ce
.
I was stuck in ELEVATOR for 3 hrs
Due to electric failure
Mr.Bean:
Ya me too
I was stuck on ESCALATOR for 5 hrs

جک مستربین
از زمانی که برق رفت من تو آسانسور 3 ساعت گیرکردم.
.
مستربین:
من هم همین طور!!
من 5 ساعت رو پله برقی گیرکردم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

(husband & Wife )
husband: Will U marry , after I die.
Wife : No I will live with my sister.

Wife : Will U marry , after I die.
husband: No I will also live with your sister

( زن و شوهر )شوهر : بعد از این که من بمیرم آیا ازدواج می کنی؟
زن : نه من با خواهرم زندگی می کنم...
زن : بعد از مرگ من تو ازدواج خواهی کرد؟
شوهر : نه من هم با خواهرت زندگی می کنم.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چند تا جوک انگلیسی جوك انگليسي با ترجمه لغات مشكل مطالب انگلیسی جالب طتز انگليسي با ترجمه مرتبط با جوک انگلیسی چند تا جوك انگليسي خنده دار جك انگليسي با معني جوك انگليسي با معني فارسي جك خندار انگليسي لطيفه انگليسي با ترجمه فارسي


Future plans of childrens:
Teacher asks children, what do u wish 2 do in future?
Adnan: I want 2 b a pilot.
Wakeel: I want 2 b a doctor.
Bina: I want 2 b a good mother.
Shariq : I want 2 help Bina.


شغل آینده بچه ها:
معلم از دانش آموزان پرسید که می خواهید در آینده چکاره شوید؟
ادنان : من می خواهم خلبان بشم.
واکیل : من میخوام دکتر بشم.
بینا : من می خوام مادری خوب بشم.
شریک : من میخوام به بینا کمک کنم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
An Aeroplane asks a Rocket
An Aeroplane asks a Rocket
How is that you can fly so fast?
The Rocket replies you will know the pain
when they put fire at your back!

سوال هواپیما از موشک :
یه هواپیما از یه موشک می پرسه که :
چطوری می تونی این قدر سریع پرواز کنی؟
موشک جواب میده : اگه تو پشتت آتیش میزاشتن میدونستی که چقدر درد داره....
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Difference b/w secretary & private secretary
Q: What is the difference b/w secretary & private secretary?

Ans:
Secretary says GOOD MORNING SIR
&
Private secretary says ITS MORNING SIR

تفاوت منشی و منشی خیلی خوب
سوال : اگه گفتی تفاوت منشی و منشی خیلی خوب چیه ؟
جواب:
منشی میگه : صبح بخیر رئیس..
&
منشی خیلی خوب میگه : صبح شده رئیس!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Hi i am marrying next week ( Funny sms )
Hi i am marrying next week
there will be a small party and
only few persons will be invited
Hey don’t bring any gift
just bring SOMEONE to marry me.

سلام من هفته ی دیگه ازدواج می کنم!!! ( اس ام اس خنده دار )
سلام من هفته ی دیگه ازدواج می کنم.
یه جشن کوچیک هم میگیریم.
تعداد کمی هم دعوت کردم.
با خودت هدیه ای نیاری!!!
فقط یه نفر رو بیار باهاش ازدواج کنم.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


Marriage is like a public toilet

Those waiting outside are desperate to get in
&
Those inside are desperate to come

ازدواج مثل توالت عمومی میمونه!!

بیرون هر دو تا باشی دوست داری واردش بشی!!!

&

واردشون که شدی دوست داری هر چه سریعتر از اون خارج بشی!!!!

از تخفیف خوشت میاد همین الان به فروشگاه سوین کالا سربزن

HUSBAND and WIFE are like 2 tyres of a vehicle

If 1 punctures, the vehicle can’t move further

M0ral:
always Keep a SPARE TYRE



زن و شوهر مثل دو تایر از یه وسیله ی نقلیه هستند.

اگر یکیشون پنچر بشه اون وسیله دیگه حرکت نمی کنه

نتیجه اخلاقی :
همیشه یه لاستیک زاپاس همراه داشته باش!!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

TEACHER:
what is the different between
problem and challenge????

STUDENT:3boys+1girl=problem
1boy+3girls=challenge..



معلم :

فرق بین مشکل و رقابت کردن چیه؟

دانش آموز :

3 پسر + 1 دختر = مشکل

1 پسر + 3 دختر = رقابت.......

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

1: Look a thief has entered our kitchen
and he is eating the cake I made.

2: Whom should I call now,
Police or Ambulance?

اولی : بیا نگاه کن یه دزد وارد آشپزخونه شده و داره کیکی که پخته بودم رو میخوره!!!

دومی : خوب باید پلیس رو صدا کنم یا آمبولانسو!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



چند تا جوک انگلیسی جوك انگليسي با ترجمه لغات مشكل مطالب انگلیسی جالب طتز انگليسي با ترجمه مرتبط با جوک انگلیسی چند تا جوك انگليسي خنده دار جك انگليسي با معني جوك انگليسي با معني فارسي جك خندار انگليسي لطيفه انگليسي با ترجمه فارسي


1. Smart man + smart woman = romance

2. Smart man + dumb woman = pregnancy

3. Dumb man + smart woman = affair

4. Dumb man + dumb woman = marriage

5. Smart boss + smart employee = profit

6. Smart boss + dumb employee = production

7. Dumb boss + smart employee = promotion

8. Dumb boss + dumb employee = overtime

) ریاضیات ازدواج

1- مرد باهوش + زن باهوش = داستان عاشقانه

2- مرد باهوش + زن خنگ = رابطه ي ....

3- مرد خنگ + زن باهوش = عشقبازی

4- مرد خنگ + زن خنگ = ازدواج

5- ریئس زرنگ + کارگر زرنگ = سوددهی

6- ریئس زرنگ + کارگر خنگ = تولید بیشتر

7- رئیس خنگ + کارگر باهوش = پیشرفت کارگر

8- رئیس خنگ + کارگر خنگ = اضافه کاری


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


2) kiss me every time

Diana, one evening, drew her husband's attention to the couple next door and said, 'Do you see that couple? How devoted they are? He kisses her every time they meet. Why don't you do that?'

'I would love to do that,' replied Diana's husband, 'but the problem is..........she won't let me.'


2 ) مرا هر روز ببوس

در یک بعد از ظهر دیانا توجه شوهرش را به زوج همسایه جلب کرد و گفت : آیا اون زن و شوهر رو می بینی؟ چگونه به هم علاقه مند هستند؟ شوهره هر روز زنه رو وقتی می بینه می بوسه! تو چرا این کارو نمی کنی؟

شوهر دیانا جواب می ده : من خیلی دوست دارم این کارو بکنم ، اما یه مسئله ای هست ....... اون به من اجازه نمی ده این کارو بکنم....

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


3) why women are beautiful

'God,' inquired Adam, 'Why did you make Eve so beautiful?'

'So you would love her.'

'But why did you make her so dumb?'

'So she would love you.'


3 ) چرا زن ها خوشگل هستند؟

آدم از خدا می پرسه که : چرا هوا رو خوشگل آفریدی؟

خدا جواب میده : چون تو دوستش داشته باشی ....

آدم میگه : چرا زن ها این قدر کودن هستند؟

خدا جواب میده : برای اینکه عاشق تو بشند!!!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

American: In our country ,
marriage even takes place with email.

Hindi : In India, it is only with a female

آمریکایی : در کشور ما ازدواج ها با ایمیل صورت میگیره!!!

هندی : در هند ، فقط با زن ها ازدواج می کنند!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

A lady want to see a tarot reader woman who’ll predict her future.

- Leady , I’m sorry to inform you that your husband will die in the near future .

- Don’t tell me things that I already know , tell me if there would be an investigation.

یه خانومی میره پیش زن پیش گو تا از آینده اش مطلع بشه.

- دخترم متاسفم که این خبرو بهت میدم ، شوهرت به زودی میمیره!!

- خانومه میگه : اینو خودم هم میدونستم ، فقط بگو گیر میفتم یا نه!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Tcher while lecturing , noticed a student sleeping at the back.

Tcher shouts 2 hs neighbor : “ wake him up!”

Neighbor yells : “U put him 2 sleep , so U wake him up.”

معلم هنگام درس دادن متوجه یه دانش آموزی میشه که خوابیده بوده.

معلم به بغل دستیش میگه : "اونو از خواب بیدار کن"

اونم میگه : "شما اونو خواب کردین خودتون هم بیدارش کنین"

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Dad : Son, what do you want for your birthday?
Son : Not much dad, just a radio with a sports car around it.

پدر : پسرم ، برای روز تولدت چی میخوای؟
پسر : چیز زیادی نمیخوام ، فقط یه رادیو که اطرافش ماشین اسپورت باشه!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Jack was attending the funeral service of the richest man in the city.
Beacause he was weeping bitterly, a man asked sadly, " was the deceases one of the dear relatives? "No" said jack.
" Then why are you crying?" asked the stranger. " Because I'm not one of the relatives," answered jack.

جک به مراسم تشییع جنازه ثروتمندترین مرد شهر رفته بود. چونکه او زارزار می گریست ، مردی با تاثر از او پرسید. " آیا متوفی از بستگان عزیز شما بود؟"
جک گفت ، " نه "
آن غریبه پرسید : " پس چرا دارید گریه می کنید؟ "
جک پاسخ داد ، " چون که یکی از بستگانش نیستم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

A man bought a canary from a store. He asked the seller, " Are you sure this bird can sign?
" the seller replied, " it is a wonderful singer."
A week later , the customer reappeared and said, " This bird you sold me is lame."
the seller answered, " Well, you said you wanted a singer not a dancer!"

مردی از یک فروشگاه یک قناری خرید. او به فروشنده گفت، " آیا مطمئنی که این پرنده می تواند آرواز بخواند؟" فروشنده پاسخ داد:" آوازخوان جالبی است."
یک هفته بعد مشتری دوباره اومد و گفت: " این پرنده ای که شما به من فروخته اید شل ( لنگ ) است."
فروشنده پاسخ داد، " خوب شما گفتید یک آوازخوان می خواهید نه یک رقـــــ ـــاص!"

از تخفیف خوشت میاد همین الان به فروشگاه سوین کالا سربزن



چند تا جوک انگلیسی جوك انگليسي با ترجمه لغات مشكل مطالب انگلیسی جالب طتز انگليسي با ترجمه مرتبط با جوک انگلیسی چند تا جوك انگليسي خنده دار جك انگليسي با معني جوك انگليسي با معني فارسي جك خندار انگليسي لطيفه انگليسي با ترجمه فارسي

A man was praying to god.
مردی داشت دعا میکرد...

He said, "God?"
او گفت: خدایا
God responded, "Yes?"
خدا جواب داد: بله
And the Guy said, "Can I ask a question?"
و مرد پرسید: میتونم یه سوال بپرسم؟
"Go right ahead", God said.
خدا جواب داد: بفرما
"God, what is a million years to you?"
خدایا،یک میلیون سال در نظرت چقدره؟
God said, "A million years to me is only a second."
خدا گفت: یک میلیون سال در نظر من یک ثانیه هست.
The man wondered.
مرد شگفت زده شد.
Then he asked, "God, what is a million dollars worth to you?"
بعد پرسید: خدایا یک میلیون دلار در نظرت چقدره؟
God said, "A million dollars to me is a penny."
خدا جواب داد: یک میلیون دلار به نظرم یک پنی* است.
So the man said, "God can I have a penny?"
پس مرد گفت: خدایا ، آیا میتونم یک پنی داشته باشم؟
And God cheerfully said,
و خدا با خوشروئی گفت،
"Sure!...... .just wait a second."

حتما!.....فقط یک ثانیه صبر کن. 


نظرات شما عزیزان:

amene
ساعت19:11---23 خرداد 1396
عالی بود لطفا جکای بیشتری بزارین:):):)
پاسخ:مرسی حتما


ادریس
ساعت17:54---8 اسفند 1395
سلام سایت خوبی بود

کانال زیر هم خیلی خوبه من توش عضو هستم
https://telegram.me/Laughingtogether


طاها
ساعت16:30---10 بهمن 1395
سلام بر شما.خیلی عالی.آفرین واقعا.خسته نباشی دلاور خداقوت پهلوان امتیاز بیست.من که زیاد میام اینجا چون نیاز دارم. دستت درد نکنه

طاها
ساعت16:28---10 بهمن 1395
سلام بر شما.خیلی عالی.آفرین واقعا.خسته نباشی دلاور خداقوت پهلوان امتیاز بیست.من که زیاد میام اینجا چون نیاز دارم. دستت درد نکنه

حمید ناظمی
ساعت11:12---22 دی 1395
براي کمک به بيماران کشورتان
و جلوگيري از مرگ نخبگان و خبرگان تان
لطف کنيد لينک زير را به وبلاگتان بيافزايد
http://myvegetarianism.mihanblog.com/extrapage/darmanefo ri

به يک مترجم براي آنکه کتاب "خام خواري آوانسيان" را به زبان پشتو براي افغانستان و به زبان عربي براي کشورهاي عراق و عربستان و يمن و سوريه ترجمه کند نيازمند هستيم
به علاوه، از شما ميخواهيم اگر نسخه ترجمه شده کتاب خام خواري به زبانهاي ديگر کشورهاي قارهها را ميشناسيد، نشاني آن را براي ما بفرستيد


السا
ساعت15:26---21 آبان 1395
سلام سايتتون عالى بود من به كلاس زبان بردم و نمره گرفتم ازتون متشكر هستم ولى نمى خواهم كارتون رو خراب كنم ولى بعضى از اون ها اصلا خنده دار نبود من براى كلاس زبان باز هم جوك مى خاهم مى شه هرچه زودتر جوك هاى خنده دار بيشترى بذاريد ازتون خيلى ممنون مى شمthank

اشرفی
ساعت8:24---13 آبان 1395
سلام خسته نباشید خسته نباشید
لازم دانستم تا بپاس زحماتتان در تهیه و ارائه این مطالب بسیار عالی از شما تشکر و قدردانی کنم. بسیار زیبا
موففففففففففففففففففق باشید


zahra
ساعت10:34---6 آبان 1395

عالی..ممنون:


پاسخ:مرسی


ملیسا
ساعت21:22---9 تير 1395
واقعا زیبا بود
پاسخ:تشکر دوست عزیز


پریسا
ساعت18:07---18 خرداد 1395
عالییییییییییییییییییییی بود ممنووووون
خیلی مطلب ها از توش در اوردم
مرسی سایت عالی بود:)
پاسخ:فدات ممنون


میترا
ساعت15:30---26 آذر 1394
خیلی عالی بود من که چون چنتا از اینا رو بردم سر کلاس زبان یه بیس گرفتم مرسی بوس بوس
پاسخ:خوشحالم کردی باز به سایتمون سر بزن ممنون


یسنا
ساعت11:17---24 آذر 1394
عالییییییییییییییییییییییییی ولی همش درباره عشق بوددددددددددددددددددد
پاسخ:خخخخخ جشم در بازه موضوعات دیگم بیشتر میذارم


یسنا
ساعت11:13---24 آذر 1394
عالییییییییییییییییییییییییی ولی همش درباره عشق بوددددددددددددددددددد
پاسخ:ببخشید ار این به بعد منتوع هم میشه ممنون که نظر دادین


لیلی
ساعت19:32---16 آبان 1394
سلام ممنون از سایتتون فقط خوب میشه مطلب ویا جوک هایی بزارین که برای مدرسه هم بشه استفاده کرد
پاسخ:چشم حتما


wizard
ساعت13:15---10 آبان 1394
عالی بود
پاسخ:بازم به وبم سر بزن


فاطمه هستم
ساعت10:06---30 مهر 1394

سلام ممنون که به روز کردین  خیلی خوبه و کامله


پاسخ:خواهش میکنم


rezvan
ساعت15:11---8 شهريور 1394
عالی بود
پاسخ:باز به وب من سربزن خوش حال میشم

فاطمه جون
ساعت3:22---2 شهريور 1394
خوب بود اما ازسایت های دیگه نباید کپی کنید واقعا کارتون زشت است
پاسخ:سلام فاطمه خانم این که میگین از سایت های دیگه کپی نیکنیم ما با جمع اوری این وبلاگ انگلیسی رو راه انداختیم سال هاست که همه هم راضین شما اصلا کامل تر از این پست وب تو هیچ سایت ها نمیتونین پیدا کنید.خیلی خوشحالم که نظرتو گفتی باز به وب من نظر بده خوشحال میشم


شبنم
ساعت10:15---12 مرداد 1394
سلامممم خیلی به دردم خورد دستتون درد نکنه

سارا
ساعت16:44---23 ارديبهشت 1394
بدک نبود

roghaye
ساعت14:23---4 ارديبهشت 1394
مرسی خیلی جالب و خواندنی بود . خیلی استفاده کردم تازه برای بردن این جک ها سر کلاس زبان هم 2 مثبت گرفتم . thanks a lot

پاسخ:خیلی ممنون باز به وب ما سر بزنین


ali reza
ساعت16:37---31 فروردين 1394
in my opinion your blog is EXCELLENT I can rely on your blog
پاسخ:tanx


آوا جون
ساعت19:12---7 فروردين 1394
عالی بود عشقم :)
پاسخ:ممنون


ت
ساعت15:59---19 اسفند 1393
تنت

bjggggggggggg
ساعت19:49---8 اسفند 1393
http://rasoolpc1.lxb.ir/commenting/avatars/avatar04.jpghttp: //rasoolpc1.lxb.ir/commenting/avatars/avahttp://rasoolpc1.lx b.ir/commenting/avatars/avatar15.jpgtar01.jpg

narges
ساعت20:55---11 بهمن 1393
خیلی ممنون
خییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییللللللللللللللللللل للللللللللیییییییییییییییییییی ییییییی خخخخخخخخخخخخخووووووووووووووووو وووووببببببببببببببببببببههههه هههههههه مطلب های انگلیسی تون
پاسخ:lتشکر


s.f
ساعت15:45---5 بهمن 1393
میسیبوج بوج

.........
ساعت13:46---15 دی 1393
ایول ...واسه کلاس زبانم خیلی به درد خورد
پاسخ:ممنون


parisa
ساعت20:18---1 دی 1393
khob bod

مسی
ساعت22:30---6 آذر 1393
سلام خوشحال شدم اپدیت شدن برا دانشگاه استفاده کردم .
پاسخ:خوشحال شدم


وحید
ساعت18:30---3 آذر 1393
سلام rasoolخیلی خوب بود

نانسی
ساعت19:24---2 آذر 1393
سلام وب خوبی داری

ناشناس
ساعت22:12---1 آذر 1393
سلام خوب بود ولی خیلی تکراری بود خواهش میکنم لطیفه های بیشتری را در اختیار ما قرار بدید

متشکرم
پاسخ:سلام لطیفه ها جدید درسایت قرار گرفت باسپاس فراروان


بهمن
ساعت17:30---10 مهر 1393
:خیلیگند بودX

سارا
ساعت18:32---7 مهر 1393
خیلی خوب بود

یاسی
ساعت16:04---29 مرداد 1393
فوق العاده بودددددددددددددددددددددد.
باریکککککککک


اقدس
ساعت0:39---15 تير 1393
بهترین ها این جاست
ولی سعی تونو بکنید تا perfect بشید
منکه خیلی لذّت بردم
بعضی هاشونم واقعا مسخره است.


ساجده
ساعت14:01---30 بهمن 1391
عالی بود مرسی فقط حیف که 5 تابیشتر نمی خواستم

ساجده
ساعت14:01---30 بهمن 1391
عالی بود مرسی فقط حیف که 5 تابیشتر نمی خواستم

سارا
ساعت14:50---23 بهمن 1391
عالی بود

sasan
ساعت14:10---20 شهريور 1391
سلام سایت خوبی بوووووووووود من برا کلاس زبان استفاده کردم عالی بود
ممنون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط RASOOL